شعر گونه ی من برای تو


من در این شب که بلند است به اندازه ی احساسم

برق لبخند  تو را می خوانم

من در این شب که بلند است به اندازه ی عطش دیدارت
 شعر چشمان تو را می خوانم

با تمام قطراتم:باز از دوستت دارم می خوانم

و چه بی رحم است این تند باد

که از آواز من

که از این خواندن از تو

که از این زمزمه ی دوستت دارم

هوی هویی تنها

گنگ و نا مفهوم

می گذارد در گوش ات ؛ می نشاند در ذهنت

و چه بی رحم است این تند باد

کز عبورش دوستت دارم ها را هوی هویی می کند

و من را سنگدل!!!!!

اخر این باد نه پیغام رسان خوبی است

نه که در گرد و غبارش می گذارد که ببینی

طرز بازی لب هایم را

که فقط می گوید دوستت دارم

ببین اینجا که نه بادی هست واسه نشنیدن؛نه گرد و غباری هست واسه ندیدن

بلند داد می زنم که دوستت دارم

ولی کاش که یادت بماند که دوستت دارم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد