قصه از اونجا شروع میشه که نه تو میدونی بدتر از من چه جوریه !
و نه من میدونم بهتر از تو میتونه چه جوری باشه !!!
اما امان از اون روزی که جفتمون اینو بفهمیم !!!
اون روز تو به حال امروز من میوفتی !
بی اینکه راه برگشتی برات وجود داشته باشه !
و من ... شروع تازه ای در زندگیم رغم خواهد خورد ...
و خواهم خندید ... به امروزها و دیروزهایم ... که تباه شد....!