امروز بارون بهاری زد.کم ولی همینم کافی بود!



وقتی که می دانم می خوانی         چه زیباست نوشتن

امروز بوی گل های باران خورده عطر گیسویت را به یادم آورد؛نمیدانی چه سرمستم


نوازش بارون بهاری

سرمو میذارم رو قلبت... به صداش گوش میدم... صدایی که دلنوازترین آهنگ دنیاست... دستی که به موهام میکشی... تپش قلبم رو با قلبت یکی میکنه... و این همنوازی روحمو میبره تا اون بالا بالاها...

تا اوج آسمون... بالاتر از ابرا... دیگه نه گوش میخوام نه چشم... همه چی رو از طنین قلبت احساس میکنم...نم نم زلال بارونی که تمام وجودمو نوازش میکنه...

 در اون لحظه دیگه هیچی از خدا نمیخوام... همین که تو رو دارم برام کافیه...

اول نم نم بهاری در کوچه باغمون

سلام

اول از همه که به نام اونی که اون بالا نشسته و داره نگاهمون میکنه و لبخند می زنه

..........

الان کنارم نشستی!

گفتنیای دلمو بهت گفتمو بقیشو با نگاهم بهت می گم

پس برم تا بقیشو بهت بگم

پس گوووووووووووووووووووووش بده